×
اطلاعات بیشتر باشه، مرسی برای ارائه بهترین تجربه کاربری به شما، ما از کوکی ها استفاده میکنیم

gegli

hero...tak farde tanhaye shahr

win&lose...love& hate...life&die

× باز هم گم شدم در میان كلمات و هیچ چیز نمیتواند متن های دلتنگی ام را به پایان ببرد... هیچ چیز....حتی دلم.. پس فقط میگویم .منتظرت میمانم...تا برگردی و با هم به دوردست ها سفر كنیم.... به آنجا كه هیچ كس جز من و تو وخدایمان نباشد... تا آغوشت را به گرمی حس كنم.......تا غرق بوسه هایت شوم.....تا...... تا بعد....خداحافظ عــــشـق مــن
×

آدرس وبلاگ من

tataiy.goohardasht.com

آدرس صفحه گوهردشت من

goohardasht.com/nazdune

?????? ???? ?????? ???? ????? ????? ??? ????

h3roooooooooooooooooooo...

? اما نه سنگم و نه صبور"منی که سنگ صبورم

این منم خسته از راههایی که هنوز نرفته ام

درمانده از روزهایی که هنوز نیامده

دلتنگ گذشته های بی تو

بیست سال صبوری بس نیست؟!

که من که سنگ صبورم تویی

دعایم همه این است که کاش بودی

کاش تنها یک نظر ...!

این منم

منی که سنگ صبورم

? اما نه سنگم و نه صبور.

و خسته از روزهای بی تو

انتظارت بهانه ای نیست برای ماندن وقتی قرار نیست بیایی...!!!

♠ ♠ ♠ ♠ ♠ ♠ ♠ ♠

آدمهای ساده را دوست دارم

همانهایکه بدی هیچکس را باور ندارند

همانهایکه برای همه لبخند دارند

همانهایکه بوی ناب "آدم" میدهند

و من باور دارم که تو از همانهایی...

♠ ♠ ♠ ♠ ♠ ♠ ♠ ♠

 

چطور بگم که دلتنگ توام تویی که مونس شب های دل بی قراری ام بودی
چطور بگم که باغ دلم به غم نشسته واز دوری تو دلتنگ شده؟
چطور بگم که وجود تو... گرمای صدای دلنشین توبه من آشفته
زندگی می بخشه؟
چطور بگم که این دل بی طاقت بهانه تو را می گیرد؟
چطور بگم که دستانم گرمی دستانت را می خواهد؟ای تنهاترین ستاره زندگی من
پشت پنجره دل تنگم به انتظار لحظه با تو بودن می مانم
تا با آمدنت دل بی قرارم را آرام کنی...

♠ ♠ ♠ ♠ ♠ ♠ ♠ ♠

خدايا فقط تو را مي خواهم.....باور کرده ام که فقط تويي سنگ صبور حرف هايم
مي ترسم از اينکه بگم دوسش دارم...اون نمي دونه که با دل من چه کرده...نمي دونه که دلي رو اسير خودش کرده
هنوز در باورم نيست که دل به اون دادم و اون شده همه هستي ام
روز هاي اول آشنايي را بياد مياورم آمدنش زيبا بود ...آنقدر زيبا حرف مي زد که به راحتي دل به او باختم و او شد اولين عشقم در زندگي
بارالها گويي تو تمام زيبايي هاي عالم را در چهره و کلام او نهاده بودي
واين گونه مرا اسير او کردي و دل کندن از او شد برايم محال و داشتنش بزرگترين ارزويم در زندگي
حالا که عاشقش شدم تو بگو چه کنم که تنهايم نگذارد....خدايا امشب به تو مي گويم چون تو تنها مونس تنهايي هايم هستي..
چگونه بگويم بدون او مي ميرم....او رفته و در باورم نيست نبودنش...
خود خوب مي دانم او مرا کودکي فرض کرد که نمي داند عشق چيست و براي عاشقي حرمتي قائل نمي باشد
مرا به بازي گرفت يا شايد....نمي دانم.....دگر هيچ نمي داني.. اعتراف مي کنم نفسم به بودن او وابسته است
بعد رفتن او دگر اين نفس را هم نمي خواهم....حال تو بگو چه کنم ؟
بار خدايا دوست دارم مرا بفهمد حتي براي يه لحظه..

♠ ♠ ♠ ♠ ♠ ♠ ♠ ♠

يكم شرو ور

تو نگات شبیه شیشه

عشق من یه تیکه خورشید

عشق تو دویست و شیشه

من نگام دربدر تو

تو حواست پیش بنزه

کاش از اول میدونستم

توی چشمای تو لنزه

تو مال جردنی و من

بچه نازی آبادم

آره تو end کلاسی

اما من خیلی جوادم

زن من نمیشی اما

میری دنبال یه حمال

اما چشم به رات میمونم

همه سالو با آبسال

تو شبای بی ستاره

مثل جنگلای دوری

تو موهات خیلی قشنگه

سرتو با چی میشوری؟

خوب میدونم اگه بازم

مانتوی گلی بپوشی

جلوپات نگه میداره

وانت میوه فروشی

....

♠ ♠ ♠ ♠ ♠ ♠ ♠ ♠

در نگاهت چیزیست که نمیدانم چیست

مثل آرامش بعد از یک غم ، مثل پیدا شدن یک لبخند

مثل بوی نم بعد از باران ، در نگاهت چیزیست که نمیدانم چیست

من به آن محتاجم ...

♠ ♠ ♠ ♠ ♠ ♠ ♠ ♠

اگر پیام خدا رو خوب دریافت نکردید، به (فرستنده ها) دست نزنید،(گیرنده ها) را تنظیم کنید....

خداوند، گوش ها و چشم ها را در سر قرار داده است تا تنها سخنان و صحنه های بالا و والا را جست و جو کنیم....

خودرا ارزان نفروشیم،درفروشگاه بزرگ هستی روی قلب انسان نوشته اند:

قیمت=خدا!...

وقتی احساس غربت می کنید یادتان باشد که خدا همین نزدیکی است.

یادمان باشد که خدا هیچ وقت ما را از یاد نبرده است.

ما خلیفۀ خداییم، مثل خدا باشیم، قابل دسترس در همه جا و همه گاه.

خدا از آن کس که روزهایش بیهوده می گذرد، نمی گذرد.

بیهوده گفته اندتنها (صداست) که میماند،تنها (خداست)که می ماند

شکسته های دلت را به بازارخدا ببر،خداخودبهای شکسته دلان است.

به چشم های خود دروغ نگوییم، خدا دیدنی است.

امروز از دیروز به مرگ نزدیک تریم به خدا چطور؟

وقتی خدا هست هیچ دلیلی برای ناامیدی نیست...

♠ ♠ ♠ ♠ ♠ ♠ ♠ ♠

 

بیا تا قصه نیمه تمام عشق را با شیرینی به پایان برسانیم
برگرد تا قصه من و تو پایانش تلخ و غم انگیز نباشد
دلم برای لحظه های دیدار با تو تنگ شده
چه عاشقانه نگاهم می کردی و حرف می زدی
چرا رفتی از کنارم؟تو رفتی و من تنهای تنها در این دنیای بی محبت
ا چند خاطره ماندم
برگرد تا دوباره آن خاطره های شیرین باهم بودن تکرار شود
دلم بد جور برای تو برای حرف هایت تنگ
صدای خنده هایت تنگ شده
با آمدنت من را دوباره زنده کن
واحساس را دوباره در وجودم شعله ور کن
تا عاشقانه تر از همیشه از تو آن عشق پاکت بنویسم
..

♠ ♠ ♠ ♠ ♠ ♠ ♠

من بودم ، تو و یک عالمه حرف

و ترازویی که سهم تو را از شعرهایم نشان می داد !

کاش بودی و می فهمیدی وقت دلتنگی ، یک آه چقدر وزن دارد

 

تنهایی یعنی : ذهنم پر از تو و خالی از دیگران است

اما کنارم خالی از تو و پر از دیگران است !

در نگاهت چیزیست که نمیدانم چیست ؟

مثل آرامش بعد از یک غم ، مثل پیدا شدن یک لبخند

مثل بوی نم بعد از باران ، در نگاهت چیزیست که نمیدانم چیست ؟

من به آن محتاجم !

 

طلوع کن از سرزمین رویاهایم ای ستاره ی شب های تاریکم ! آسمان دلم را منتظر مگذار

 

بهانه های دنیا تو را از یادم نخواهد برد ، من تو را در قلبم دارم نه در دنیا

 

دل اگر بستی ، محکم نبند ، مراقب باش گره کور نزنی ، او میرود ، تو میمانی و یک گره کور

♠ ♠ ♠ ♠ ♠ ♠ ♠

 

میگذرد روزی این شبهای دلتنگی ، 

میگذرد روزی این فاصله و دوری، میگذرد روزهای بی قراری و انتظار ، 

میرسد همان روزی که به خاطرش گذراندیم فصلها را بی بهار ،

 و از ترس اینکه بهم نرسیم شب تا صبح را اشک میریختیم

♠ ♠ ♠ ♠ ♠ ♠ ♠

تا عشق تو آمد در قلبم، تو رفتی ، تا آمدم بگویم نرو ،رفته بودی ، 

تا خواستم فراموشت کنم خودم را فراموش کردم

♠ ♠ ♠ ♠ ♠ ♠ ♠ 

این من هستم که وفادار خواهم ماند ، این تو هستی که تنها بی وفایی از تو جا خواهد ماند!

این من هستم که آخرش میسوزم ، این تو هستی که میروی و من با چشمهای خیس به آن دور دستها چشم میدوزم

♠ ♠ ♠ ♠ ♠ ♠ ♠ 

همیشه جایی بود که با دیدنش یاد تو در خاطرم زنده میشد ، 

همیشه آهنگی بود که با شنیدنش حرفهایت در ذهنم تکرار میشد

آن لحظه ها همیشگی نبود ، عشق تو در قلبم ماندنی نبود ، بودنت در کنارم تکرار نشدنی بود! 

♠ ♠ ♠ ♠ ♠ ♠ ♠

اگر بدانی جایگاهت کجاست ، مرا باور میکنی

اگر بدانی چقدر دوستت دارم ، درد مرا درمان میکنی

تو عزیزی برایم ، تو بی نظیری برایم ، حرف دلم به تو همین است ، قلبت می ماند تا آخرین نفس برایم

♠ ♠ ♠ ♠ ♠ ♠ ♠ 

از خدا دیگر هیچ نمیخواهم ، دیگر هیچ آرزویی ندارم ،

 رویایم را میخواستم که به آن رسیدم ، دنیا را میخواستم که آن را به دست آوردم ،

 رویایی که همان دنیای من است، و تویی که همان دنیای منی?.

♠ ♠ ♠ ♠ ♠ ♠ ♠

خورشید بتابد یا نتابد، ماه باشد یا نباشد، شب و روز من یکی شده ، فرقی ندارد برایم 

، همه چیز برایم رویا شده ، عشق تو برایم آرزو شده ، 

به رویا و آرزو کاری ندارم ، حقیقت این است که دوستت دارم!

♠ ♠ ♠ ♠ ♠ ♠ ♠ 

همیشه میترسیدم تو را از دست بدهم ، همیشه میترسیدم رهایم کنی ،مرا تنها بگذاری

اما?. تو آنقدر خوبی، که به عشق و دوست داشتن وفاداری

که حتی یک لحظه نیز فکر نبودنت را نمیکنم

همین مرا خوشحال میکند ، همین مرا به عشق همیشه داشتنت امیدوارم میکند

♠ ♠ ♠ ♠ ♠ ♠ ♠

 در اوج آسمان به دنبال تو ، هر جا میروی باز هم یکی هست به دنبال تو

تویی که در قلب منی و منی که همیشه فدای توام

دیگر به دنبال بهترین ها نیستم ، من شیفته آن خوبی های توام

♠ ♠ ♠ ♠ ♠ ♠ ♠ 

همیشه دلتنگی بود و انتظار ، همیشه لبخند بود و به ظاهر یک عاشق ماندگار

امروز دیگر مثل همیشه نیست ، حس و حال من مثل گذشته نیست

امروز دیگر مثل همیشه نیست ، من هم طاقتی دارم ، صبرم تمام شدنیست

♠ ♠ ♠ ♠ ♠ ♠ ♠

گفتی مرا دوست داری ، اما دوست داشتنت دو روز است ، دیروز گذشت و آخرش امروز است!

روزهای با تو بودن گذشت و رفت ، هر چه بینمان بود تمام شد و رفت ،

 عشقت را به خاک سپردم و قلبت را فراموش ، اما هنوز آتش غم رفتنت در دلم نشده خاموش!

♠ ♠ ♠ ♠ ♠ ♠ ♠ 

بیا با هم یک تصویر زیبای دیگر از عشق بکشیم ، تصویری مثل آن نقاشی دیروز

تا به یادگار بماندو این یادگاری مثل یک خاطره بماند ،

 تا ما نیز مثل خاطره ها باشیم ، نه خاطره ای از گذشته ،

 خاطره هایی شیرین از هر روز زندگی مان که همیشه  تا ابد در قلبمان به یادگار بماند!

  ♠ ♠ ♠ ♠ ♠ ♠ ♠

تو برای من عشق نمیشوی ، تو برایم آنچه که میخواستم نمیشوی

از همان اول هم نباید به تو دل میبستم ، میدانستم روزی تمام میشوی

 ♠ ♠ ♠ ♠ ♠ ♠ ♠

همیشه اولین و آخرین کلام شعرهایم تو بوده ای

همیشه برایم به معنای واقعی یک عشق بوده ای

گرچه گهگاهی از تو بی وفایی دیده ام اما همیشه برایم باوفا بوده ای

گرچه دلم را میشکنی و اشکم را در می آوری اما تو همیشه برایم یک دنیا بوده ای

نمیدانستم برایت کهنه شده ام ، هنوز مدتی نگذشته که برایت تکراری شده ام

مهم نیست ، برای همیشه تو را از یاد میبرم ،قلبم هم نخواهد، خاطرت را خاک میکنم

تو نبودی لایق من ، تو نبودی عاشق من ، میمانم با همان تنهایی و  غم

همیشه اولین و آخرین کلام شعرهایم تو بوده ای ، میخواهم این شعر اولینش تو باشی و آخرین نداشته باشد

همچنان ادامه داشته باشد?.

همیشه صدایی بود که مرا آرام میکرد، دستهایی بود که دستهای سردم را گرم میکرد

همیشه قلبی بود که مرا امیدوارم میکرد، چشمهایی بود که عاشقانه مرا نگاه میکرد

همیشه کسی بود که در کنارم قدم میزد ،احساسی بود که مرا درک میکرد

حالا من و مانده ام یک دنیای پوچ ، نه صداییست که مرا آرام کند و نه طبیبیست که مرا درمان کند

مثل امواج دریا آمدی و ساحل قلبم را در میان خودت گرفتی 

، همدیگر را دیوانه کرده بودیم با نوازش های هم ، آن سکوت عاشقانه رابه یاد داری در لحظه بوسیدن هم؟

♠ ♠ ♠ ♠ ♠ ♠ ♠

پاییز که می شود

انگار از همیشه عاشق ترم
در تمام طول پاییز
نمناکی شب ها را
با تمام منفذهای پوستم
لمس می کنم
وچشمانم همه جا
نقش دیدگان تورا جستجو می کند
پاییز که می شود
همراه برگها رنگ عوض می کنم
زردو نارنجی می شوم و
با باد تا افقی که چشمانت
درآن درخشیدن گرفت
پیش می روم
و مقابلت به رقص درمی آیم
تا آن جا که باور کنی
تمام روزهایی که از پاییز گذشته
تا به امروز
همواره عاشقت بوده ام
پاییز که می شود
بی قراری هایم را در باغچه کوچکی
می کارم و آرام آرام
قطره های باران را
که روزهاست در دامنم جمع کردم
به باغچه می نوشانم
میدانم تا آخر پاییز
تمام بی قراری هایم شکوفه خواهد داد
و با اولین برف زمستان
به بار خواهد نشست
پاییز که می شود
بی آنکه بدانم چرا
بیشتر از همیشه دوستت دارم
و بی آنکه بدانی چرا
دلم بهانه ات را می گیرد
وپاییز امسال....
عشق جنس دیگری دارد و
معشوق خواستنی تر است...

کاش می دانستی...!

 

پادشاه فصل ها

آسمانش را گرفته تنگ در آغوش
ابر با آن پوستین سرد نمناکش
باغ بی برگی
روز و شب تنهاست
با سکوت پاک غمناکش
ساز او باران، سرودش باد
جامه اش شولای عریانی است
ور جز اینش جامه ای باید
بافته بس شعله ی زر تار پودش باد
گو بروید یا نروید هر چه در هر جا که خواهد یا نمی خواهد
باغبان و رهگذاری نیست
باغ نو میدان
چشم در راه بهاری نیست
گر ز چشمش پرتو گرمی نمی تابد
ور به رویش برگ لبخندی نمی روید
باغ بی برگی
که می گوید که زیبا نیست؟
داستان از میوه های سر به گردون سای
اینک خفته در تابوت پست خاک می گوید
باغ بی برگی
خنده اش خونی است اشک آمیز
جاودان بر اسب یال افشان زردش می چمد در آن

پادشاه فصل ها، پاییز

 

پاییز برای بعضی ها دل انگیز است و برای بعضی ها غم انگیز?
برای من فصل سردی دلهاست?
فصل باریدن اشکها?
فصل تنهایی قدم زدن روی برگهای نارنجی?
فصل رقصاندن آتش سیگار در سیاهی و سکوت شب?
اینروزها هوای دلم هم پاییزیست

 

کاش بودی و میفهمیدی وقت دلتنگی یک آه چه وزنی دارد!

لطفاهی نپرس دلتنگی چه معنی دارد؟!

دلتنگی معنی ندارد... درد دارد...

 

♠ ♠ ♠ ♠ ♠ ♠ ♠

 

این روزها من

خدای سکوت شده ام

خفقان گرفته ام تا

آرامش اهالی دنیا

خط خطی نشود...

اینجا زمین است

اینجا زمین است رسم آدمهایش عجیب است

اینجا گم که میشوی

بجای اینکه دنبالت بگردنن

فراموشت میکندد......... 

دلتنگی چه حس بدی است....

تنهایی چه حس بدی است

کاش...

پاره ای ابر میشدم

دلم مهربانی می بارید

کاش نگاهم شرار نور میشد

اشتی میدادش

و

که دوست داشتن چه کلام کاملی است

و

من...

چقدر دلم تنگ دوست داشتن است!

♠ ♠ ♠ ♠ ♠ ♠ ♠ 

میان ماندن و نماندن
فاصله تنها یک حرف ساده بود
از قول من
به باران بی امان بگو :
دل اگر دل باشد ،
آب از آسیاب علاقه اش نمی افتد

بی تو بودن را معنا می کنم با تنهایی و آسمان گرفته
آسمان پر باران چشم هایم
بی تو بودن را معنا می کنم با شمع , با سوزش ناگریز شمعی بی پروانه
بی تو بودن را چگونه میتوان تفسیر کرد
وقتی که بی تو بودن خیلی دشوار است ؟

♠ ♠ ♠ ♠ ♠ ♠ ♠

توراحس میکنم هردم...
که با چشمان زیبایت مرا دیوانه ام کردی...
من از شوق تماشایت...
نگاه از تو نمیگیرم....
تو زیباتر نگاهم میکنی اینبار....
ولی...افسوس...این رویاست....
تمام آنچه حس کردم،تمام آنچه میدیدم....
تو با من مهربان بودی...
واین رویا چه زیبا بود....
ولی.... افسوس.... که رویا بود....

♠ ♠ ♠ ♠ ♠ ♠ ♠ 
وقتي دلم به درد مياد و کسي نيست به حرفهايم گوش کند،

وقتي تمام غمهاي عالم در دلم نشسته است،

وقتي احساس مي کنم دردمند ترين انسان عالمم... وقتي تمام عزيزانم با من غريبه مي شوند...

و کسي نيست که حرمت اشکهاي نيمه شبم را حفظ کند... وقتي تمام عالم را قفس مي بينم...

بي اختيار از کنار آنهايي که دوسشان دارم.. بي تفاوت مي گذرد...

من در این دلواپسی ها نشسته ام تنها....

می خواهم با تو سخن بگویم....

می خواهم باز چهره ات را با همان لبخند کودکانه ببینم...

می خواهم هر چه انتهایش به اسم تو و یاد تو ختم می شود...

شعر هایم ناتمام ماندند...اسیر دلتنگی شدم من...

و خواب مرا به رویای با تو بودن می رساند...

کاش خیابان های شلوغ سهم ما نبود...

اما..غصه ای نخواهم خورد...اشکهایم را برای شانه های تو ذخیره خواهم کرد...

حرف های ناتمامم را به روی دیوار قلبم حک می کنم و با دیدنت همه را تکمیل می کنم...

پاییز از راه می رسد و ما دوباره به بودن و رسیدن به انتهای جاده ی سرنوشت می اندیشیم...

♠ ♠ ♠ ♠ ♠ ♠ ♠


یک روز احساس کردم اگر اورا با یک غریبه ببینم تمام شهر را به آتش خواهم کشید.........

اما امروز حتی کبریتی هم روشن نمیکنم تاببینم او کجاست و با کیست.............

روزی که به دنیا آمدم در گوشم خواندند اگر می خواهی در دنیا خوشبخت شوی همه را دوست بدار

♠ ♠ ♠ ♠ ♠ ♠ ♠

....حال که دیوانه وار دوستش دارم می گویند فراموش کن!!!!!!!

آنکس که میگفت دوستم دارد عاشقی نبود که به شوق من آمده باشد

رهگذری بود که روی برگ های پاییزی راه میرفت واین صدای:

خش خش برگ ها..................

همان آوازی بود که من گمان میکردم میگوید:

دوستت دارم.............

♠ ♠ ♠ ♠ ♠ ♠ ♠
همیشه مهم توبودی اگه غروری بود برای تو بود......

اگه احساسی بود بازم برای تو بود....

ومن قانع به یه نگاهت بودم........نگاهی که همیشه یه چیزی شبیه غم غریب یا یه غروب پاییزی توش بود .........

یه حسی بهم میگفت باهات نمی مونه وحالا نمیدونم حرفات رو باور کنم یا کارات رو.......

دل به کلمات عاشقانت بسپارم یا از کارای نا مهربونت دلگیر بشم.......

می بینی هنوز هم برنده ی این بازی تویی و هنوزم دل من نمیخواد مرگ عاطفه هارو باور کنه.......

♠ ♠ ♠ ♠ ♠ ♠ ♠

فریاد زدم دوستت دارم صدایم را نشنیدی!

اعتراف کردم که عاشقم ، جرم مرا باور نکردی!

گفتم بدون تو میمیرم ، لبخندی تلخ زدی !

از دلتنگی ات اشک ریختم ، چشمهای خیسم را ندیدی!

چگونه بگویم که دوستت دارم تا تو نیز در جواب بگویی که من هم همینطور!

چگونه بگویم که بی تو این زندگی برایم عذاب است ، تا تو نیز مرا درک کنی!

صدای فریادم را همه شنیدند  جز او که باید میشنید!

اشکهایم را همه دیدند!

آشیانه ای که در قلبت ساخته ام تبدیل به قفسی شده که تا آخر در اینجا گرفتارم!

گرفتار عشقی که باور ندارد مرا ،

فکر میکند که این عشق مثل عشقهای دیگر این زمانه خیالیست ، حرفهای من بیچاره دروغین است!

حالا دیگر آموخته ام که کلام دوستت دارم را بر زبان نیاورم ، دیگر اشک نریزم و  درون خودم بسوزم !

اگر دلتنگت شدم با تنهایی درد دل کنم و اگر مردم نگویم که از عشق تو مردم !

اما رفتنم محال است ، عشق که آمد ، دیگر رفتنی نیست ، جنون که آمد ، عقل در زندگی حاکم نیست!

آنقدر به پایت مینشینم تا بسوزم، تا ابد به عشقت زندگی میکنم تا بمیرم !

گرچه شاید مرا به فراموشی بسپاری ، اما عشق برای من با ارزش و فراموش نشدنیست است

♠ ♠ ♠ ♠ ♠ ♠ ♠

شبیه برگ پاییزی پس از تو قسمت بادم

خداحافظ ولی هرگز نخواهی رفت ازیادم

خداحافظ واین یعنی در اندوه تو میمرم

در این تنهایی مطلق که می بندد به زنجیرم

وبی تو لحظه ای حتی دلم طاقت نمی آرد

وبرف نا امیدی ب سرم یکریز می بارد

چگونه بگذرم از عشق و از دلبستگی هایم؟

چگونه می روی با اینکه می بینی چه تنهایم؟

خداحافظ ،تو ای همپای شب های غزل خوانی

خداحافظ، به پایان آمد این دیدار پنهانی

خداحافظ، بدون تو گمان کردی که میمانم

خداحافظ، بدون من یقین دارم که میمانی

افسوس که کسی نیست........

افسوس که کسی نیست تاگذشته های پرملالم را از من بگیرد

وآینده ای پراز شادی را به قلبم هدیه کند

افسوس که کسی نیست!

تا بار فراق وجدایی را از دوش من بردارد

وکوله باری از محبت خویش را جایگزین آن کند

افسوس که کسی نیست.......

از من بخواهد ناگفته های قلبم را که عمریست خک خورده سینه ام شده است را برایش بازگو کنم

ودر پاسخ عشق بی پایانش را نثار دل بیمارم کند!

افسوس.........

افسوس که در این روزگار کسی نیست

جز سکوت وتنهایی و دلتنگی که عمری گوشه نشین قلبم شده اند

وهروز غم را بادلم همخوانی می کنند

♠ ♠ ♠ ♠ ♠ ♠ ♠

توی جاده ای که انتهاش معلوم نیست پیاده یا سواره بودنت فرقی نمی کنه، اما اگه همراهی داشته باشی که تنهات نذاره ،بی انتها بودن جاده برات آرزو میشه ......
♠ ♠ ♠ ♠ ♠ ♠ ♠

روي سنگ قبرم بنويس...

بنویسید بعد مرگم روی سنگ ، با خطوطی نرم و زیبا و قشنگ

اینکه اینجا خفته در این گور سرد ، بودنش را هیچ کس باور نکرد...

 

چو رخت خویش  بر بستم از این خاك همه گفتن با ما اشنا بود

ولیكن كس ندانست این مسافر چه گفت و با كه گفت

و از كجا بود

 

وصیت نامه

مرا در روزی بارانی دفن کنید تا آتش قلبم خاموش گردد و در

طابوتی بگذارید از چوب تا بدانند عشق من مانند چوب خاکستر شد

دستهایم را بر روی سینه ام قرار بدهید تا بدانند همیشه دوست

داشتم کسی را در آغوش بگیرم چشمهایم را باز بگذارید تا بدانند

همیشه چشم انتظار بودم صورتم را رو به غروب آفتاب بگذارید تا

بدانند عشق من غروب کرده و زندگی ام تمام شد . مرا در آفتاب

بگذارید تا بدانند عشق من شعله ور شد

 

♠ ♠ ♠ ♠ ♠ ♠ ♠

 

یکشنبه 14 بهمن 1391 - 2:16:49 PM

ورود مرا به خاطر بسپار
عضویت در گوهردشت
رمز عبورم را فراموش کردم