در زندگی دو چیز است که انسان می تواند به ان دست یابد: اول به دست اوردن آرزوها...و سپس لذت بردن از آنها. خردمندترین انسانها دومی انتخاب می کنند
در بیکرانه های زندگی دو چیز افسونم می کند
آبی آسمان را که می بینم و می دانم که نیست
خدایی را که نمی بینم و می دانم هست
هيچ وقت از خدا نخواه که همه ي دنيا مال تو باشه ... هميشه از خدا بخواه کسي که همه ي دنياي توست مال کسي ديگه نباشه
مردم اغلب از بی وقتی شکایت می کنند ، در حالی که مشکل اصلی بی هدفی است.
ارزش هر کس به اندازه چیزی است که به دنبال آن است.
به من بگو نگویم نمی گویم اما نگو نفهمم چون نمی توانم نفهمم من میفهمم اما نمی گوییم
وقتی به دنیا می ایی جمعی به تو خندان و تو گریانی
کاری کن که ای دوست وقت رفتن جمعی به تو گریان وتو خندان باشی....
زندگی زیباست نه در رویا...
بوسه زیباست نه برای هوس...
پرنده زیباست نه برای قفس...
کردن
هرو ....
مرگو میکشم زنده بودن واجبه من / وقتی که درخت زندگیمو صاعقه زده
همه بهم میگن این رویای کاذبه من / که یک روز میشم آدم تو این جامعه
روحم به خدا قول داد اسیر جاذبه نشه / پس روزی جسدمو دیدی فاتحه نده
زبونت گاز بگیر خرافات بس مرد / ۲دقیقه مغزتو بده دست من
خدا من فرشته نیستم بال ندارم / ولی آدم زیاد دیدم بخوان بال در آرن
یا با سیگاری یا ۱ نخ / یا ریش پشم حرف
توی ۷ آسمان بی ستارم / میرم اینجا خدا نیست کنارم
میرم بزنم به سیم آخر / با دنیا آدماش بی حسابم
من سر روحمو تشنه بریدم / حالا یه بدن مونده چشم امیدم
به فردام ! ولی این سبب نمیشه / من عوض شم نه شاهین عوض نمیشه
چون چیزی که مغزم دیدو بگم یه ریزه / یهو کل اناتمیتو بهم میریزه
باورت نمیشه من همیشه غمگینم / من با چشای خیس رو به خدا خم میشم
تو قصه یک شهوت پرستو بساز / وقتی ارزش کل زندگیت یه لا پا است
سجاده چرکو مهر مشکی / اینجا هر کی رو مین پرید شد بهشتی
ما گوشه خونمون مرغ عشق نیست / اما با این احوال بد خوش نوشتیم
میرم خودمو راحت کنم / میرم به تنهایی عادت کنم
چون تو لاکمم یا تو زیر زمینم / میرم تا دیگه بابامو پیر نبینم
ماها دستمون نمک نداره / من زندگیم رفیق بی کلک نداره
من دنبال خدام بالای ابرای بارونی / ته رنگین کمون اونجا که خود کشی اسون نیست
پس میرم با زندگی دست به یقه شم / یا میمیرم یا زندگی میشه اسلحه من
**********
خواب
زنده بودن را به بیداری بگذرانیم
که سالها به اجبار خواهیم خفت
****************
زن
زن عشق مي كارد و كينه درو مي كند...
ديه اش نصف ديه توست و مجازات زنايش با تو برابر...
مي تواند تنها يك همسر داشته باشد
و تو مختار به داشتن چهار همسرهستي ....
براي ازدواجش ــ در هر سني ـ اجازه ولي لازم است
و تو هر زماني بخواهي به لطف قانونگذار ميتواني ازدواج كني ...
در محبسي به نام بكارت زنداني است و تو ...
او كتك مي خورد و تو محاكمه نمي شوي ...
او مي زايد و تو براي فرزندش نام انتخاب مي كني....
او درد مي كشد و تو نگراني كه كودك دختر نباشد ....
او بي خوابي مي كشد و تو خواب حوريان بهشتي را مي بيني ....
او مادر مي شود و همه جا مي پرسند نام پدر ...
و هر روز او متولد میشود؛ عاشق می شود؛ مادر می شود؛
پیر می شود و میمیرد...
و قرن هاست که او؛ عشق می کارد و کینه درو می کند
چرا که در چین و شیارهای صورت مردش به جای گذشت،
زمان جوانی بر باد رفته اش را می بیند و در قدم های لرزان مردش؛
گام های شتابزده جوانی برای رفتن و درد های منقطع قلب مرد؛
سینه ای را به یاد می اورد که تهی از دل بوده و پیری مرد رفتن و فقط رفتن را در دل او زنده می کند...
و اینها همه کینه است که کاشته می شود در قلب مالامال از درد...!
و این رنج است
*****************
پاک ماندن
با همه چيز درآميز و با هيچ چيز آميخته مشو
که در انزوا پاک ماندن نه سخت است و نه با ارزش
**********
37979 بازدید
12 بازدید امروز
1 بازدید دیروز
37 بازدید یک هفته گذشته
Powered by Gegli Social Network (Gohardasht.com)
Copyright ©2003-2024 Gegli Social Network (Gohardasht) - All Rights Reserved
Developed by Dr. Mohammad Hajarian